داستان طنز خرما از کرگی دم نداشت
بارها شنیدیم که می گن خرما از کرگی دو نداشت و حالا داستان طنز خرما از کرگی دم نداشت
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده .
مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد ( زور زد ) .
دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که ” تاوان بده !”
مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید، بن بست یافت.
خود را به خانه ایی درافکند. زنی آن جا کنار حوض خانه