داستان طنز آسانسور
داستان طنز آسانسور که با هم خواهیم خواند گوشه ای از کارهای جناب غضنفر است.
روزی ، غضنفر با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟
پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم،